فاکسی:خب حالا یکی نمیخواد بگه چطور باید برگردیم؟
من: خب راستش من یه انگشتر.
چیکا:اااااا خب پس بدو انگشتر رو بردار تابرگردیم
من: ام. چیکا میدونم تو فقط میخوای به زور از دستم خلاص شی ولی 
به این راحتیا هم نیستا 
چیکا: تو یکی زر زر نکن 
بانی:چیکا این برای توعه
چیکا:و.وای. این گل برای منه!!!
بانی جلوی چیکا زانو زد : امچیکابا. من. .من.
چیکا:
چیکا:جیییییغ بلههههه  وای خدا از خوشحالی گریم گرفت
فاکسی : یا خود خدا.
بانی و چیکا :
من: حالا مگه چی گفته بدبخت 
در همین حین فلاترجین وارد میشود 
دادادام 
فلاترجین:شیییییپ
من: شییییپ
فاکسی : (ش) با (ی) با (پ)
فردی با چماق زد تو سر بانی : یبار دیگه از این غلطا 
کردی.من میدونم و تو
من: فردی تو داشتی؟!
فاکسی : دیر رسیدی فردی
فلاترجین:شیپ شدن رفت
فردی رفت  
ناگهان دروازه دوباره باز شد و ایندفعه یه چیز عجیب به وجود اومد. 
من : یه کپی برابر اصل فاکسیییی!!!!!
فاکسی:من.من اونو میشناسمممم!!!!! 
من و بانی و چیکا : کیههههههههه
فاکسی : اون از دنیای ریحانه اومدههههه
من: ریحانههههههههه (اربده کشیدن) 
ریحانه از خدا بی خبر : بله .چی شده وااااااات!!!!!!!!!!!!!
فاکسی 2:ر.ریحانهتو. تو. 
ریحانه : اااااععععع   
بانی : ریحانه غیب میشود. .
من : ریحانه از شدت خجالت ذوب شده. 
یهو ریحانه با یه قیافه ی شیطانی اروم با دستش هلم داد منم افتادم رو فاکسی 
و 
چیکا به من و فاکسی : شیپ
بانی به ریحانه و فاکسی 2 : شیپ





       ادامه دارد.یا ده تا نظر بدید یا درخواست بدید






داستان حفره ی دو بعدی [قسمت 2 ] به درخواست ریحانه جون

داستان حفره ی دو بعدی [ قسمت 1]

داستان تولد لیوای

نقش های داستان عشق بین دو دنیای متفاوت

داستان عشق و نفرت

ادامه داستانم

داستان عشق من یه ستاره خیالیه(قسمت هشتم)

چیکا ,ریحانه ,فاکسی ,تو ,یه ,بانی ,و چیکا ,بانی و ,فاکسی 2 ,من من ,ام چیکا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

hiholiday مطالب اینترنتی تفریحات سالم3 ياسهاي عاشق دفترخانه اسناد رسمی شماره 11 مرند سعید مارکتینگ یاران خراسانی دکتر محمد باقر قالیباف www.mashhad9.ir محتوا cosmeticshop proist